سیدقاسم حسینی (مدرس دانشگاه)
چکیده
«حقوق کیفری بازرگانی» از جمله شاخههای نوین حقوق کیفری است که بحثهای فراوانی را در جهان معاصر برانگیخته است، تا آنجا که لزوم مبارزه با مفاسد اقتصادی در اولویت تدوین کنوانسیونهای چندجانبه بینالمللی قرار گرفته است. وجه تمایز این شاخه از حقوق با «حقوق کیفری اقتصادی»، توجه ویژه آن به فعالیتهای شرکتهای بازرگانی، بازار بورس، رقابت برابر تجاری و رعایت قواعد بازار آزاد است، در حالی که حقوق کیفری اقتصادی، شامل هر نوع بزهکاری بر علیه اموال خواهد شد. رشد روزافزون جهانی شدن اقتصاد، بیش از هر جهت مبارزه با نقض قواعد بازی تجاری را در پی داشته است. پروفسور دلماس مارتی، استاد بزرگ سیاست جنایی کشور فرانسه، دراین «نوشتار پرتکلف» بر آن است تا نگاه تازهای به مقوله جهانی شدن و آثار آن بر حقوق کیفری بازرگانی داشته باشد. جهانی شدن اقتصادی و مالی، هر زمان که دنبال شود، دوباره بحث اختصاصی شدن حقوق کیفری بازرگانی را که از سال 1975 توسط میشل فوکو با عنوان «کنترل تمایزآمیز قانونشکنیها» مطرح گردید به راه میاندازد. این فیلسوف بر این اساس، در بستر حقوق کیفری، یک تمایز را به تصویر میکشد: از یک سو قانونشکنی طبقه توده ها نسبت به اموال (همان حقوق کیفری سنتی، که به قواعد عمومی شهرت یافته، و تصویر نمادین «دزد» را به ذهن متبادرمی سازد)، و از سوی دیگر «قانونشکنی نسبت به حقوق»[3] که اغلب توسط طبقه بورژوا صورت میگیرد (حقوق کیفری بازرگانی، که به لقب «تصنعی» و یا «تکنیکی» داده شده و مدتهای مدیدی است که حالت شبه معلق دارد). او بحث خود را طی یک فرمول خلاصه بیان میکند: «باید نظام کیفری را همانند دستگاهی تصور کرد که به شکل تمایزگذارانهای، قانونشکنیها را پی میگیرد، بیآنکه به دنبال حذف تمامی آنها باشد» [4]. فرمولی که بیش از هر چیز نشانگر دیدگاه میشل فوکو نسبت به جهانی شدن اقتصادی و مالی است. [5] «ریسک کیفری»ای که با ریسک حرفهای مشاغل ممزوج شده، و از منظر اخلاقی مورد مسامحه واقع شده، اثر «لکهدار شدن» را که خصیصه بزهکاری حقوق عمومی است، به دنبال ندارد. از منظر حقوقی این تسامح، ازجایگاه داده شده به ساز و کار «خود-تنظیمی» [6] ناشی می شود؛ همانند قواعد رفتاری [7] و با شیوه ارزیابی توسط نهادهای هممرتبه [8] که به دلیل حفظ سلطه و اختیار عمل، از سوی فعالان اقتصادی به شکل وسیعی مورد مقبولیت واقع شدهاند.
با این وجود به نظر نمیرسد که این دیدگاه دقیقاً مطابق با واقع باشد. چرا که واقعیتها نشاندهنده آن است که نیاز به تجارت جهانی، برابری بیشتری را میان رقبای تجاری میطلبد. لکن در مقیاس کوچکتر از تجارت جهانی، عدم برابری در داخل یک کشور، نسبت به رقبای موجود از سایر کشورها ضرورت به نظر میرسد. به عبارت دیگر، اداره کردن قانونشکنیها میتواند در عرصه داخلی به صورت افتراقی (تمایز میان قانونشکنیهای بازرگانی نسبت به سایر قانونشکنیها) باقی بماند. لکن در عرصه بینالمللی، «بازار» به مفهوم «قانونشکنی نسبت به حقوق» متمایل بوده و با گرایش به کفر، به دنبال برقراری مجدد تعادل، از طریق برخی روشهای پر سر و صدا همچون اروپا و ایالات متحده است. برای آن که «بازی» با ابزارهای برابر انجام شود، باید تلاش کرد تا زمین را برای آن هموار کرد. [9] از این دیدگاه، ضمانت اجراهای کیفری مؤثرتر از مقررات اداری یا اقدامات مدنی جبران خسارت دانسته میشوند؛ مشروط بر هماهنگسازی میان جرمانگاریها و مجازاتها، و صرفنظر کردن از نسبیتگرایی.
اگر روزی شاهد آن باشیم که لیبرالیسم، پس از برچیدن مرزهای تجارت و طرفداری از لغو مقررات و یا جدا کردن فضای اقتصادی از قلمرو سیاسی، دوباره به سوی «حقوق کیفری» بازگشته است نباید تعجب کنیم. «حقوق کیفری»ای که بایستی با این تفکیک سازگار گردیده و بتواند به شکل دموکراتیک بر اساس ارزشهای جامعه بنا شود. لحاظ جرم به عنوان یک آسیب به احساسات اجتماعی و یا، درپاسخ به کمدقتیهای [10] فرمول دورکیم، به عنوان چیزی که «مشاعر مستحکم جامعه مشترک را مورد رنجش قرار میدهد»[11]، منتهی به آن میشود حضور بخش عمومی در مقیاس ملی بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ در مقابل، جابجاسازی مفاهیم در عرصه جهانی، در غیاب نمادهای جهانی، قابل مناقشه است. با این همه، تفکیک قائلشدن بر اساس نظر دورکیم، میان جوامع سنتی (دارای همبستگی و ساختار مکانیکی، و متمایل به استفاده از ابزار کیفری) و جوامع صنعتی (با ساختار ارگانیک، و متمایل به روش مذاکره و گفتگو و ابزارهای غیرکیفری) لزوماً به کیفرزدایی گسترده منجر نخواهد شد. در جوامع فراصنعتی، نه تنها ابزار حقوق کیفری متروک گشته، که حتی به نوعی مورد «توجه بیش از اندازه» [12] نیز واقع شده، و به عنوان وسیلهای برای جبران ناتوانی «دولت» مورد استفاده قرار گرفته است.
مشکل آنجاست که ارزشهایی که حقوق کیفری بازرگانی را در فضای جهانی شده بنیان نهادهاند، محدود به عرصه ملی نشده، لکن در تلاقی منافع خصوصی بازار جهانی و ارزشهای جهانی مورد نظر اسناد حقوق بشر، و با توجه به فقدان نهاد صلاحیتدار رسیدگی، با خطر تعارضی حل نشدنی روبرو است.
مهمتر از همه این دستاوردها، این است که جهانی شدن راه را برای بزهکاری فراملی- نه فقط برای سازمانهای جنایتپیشه، که برای شرکتهایی که میتوانند از گشوده شدن مرزها برای اجرای «گپهای تجاری» [13] بهره ببرند- هموار کرده است، به خصوص به مدد فناوری نوین ارتباطات که موجب پویایی بیشتر این نوع جرایم شده است. در نبود یک یکسانسازی غیرممکن و خطرناک [14]، که به تنهایی بتواند.
ادامه دارد...